2011/12/01

آغوش

تمام مشکلات زنان زمستانی گاهی با یک آغوش ساده حل می شود ، تنها یک آغوش ساده و دیگر هیچ...
اینجا زنی نشسته است که ثانیه ها غمگینش می کنند ، دلش سختیِ سینه ایی را می خواهد که ساعات آرامشش را می سازد ، شاید حتی این غم ، این سنگینی پلک ها و ذوق ذوق شقیقه اش شاید حتی این تبی که درونش حس می کند زاییده ی تلقین های هر روزه باشد ، اما...اما راه دیگری برای آرام گرفتن نمی داند....
انگشت هایش را به هم می مالد و سعی می کند سرما فتح اش نکند ، نفس می کشد و ناحیه ایی نزدیک به قلبش تیر می کشد ، دلش یک سیگار روشن می خواهد و درمان تمام دردهایش را....
آغوش و دیگر هیچ..

No comments:

Post a Comment