2014/03/05

دید

بعد از این همه سال زندگی اگر چیزی را خوب فهمیده باشم این است که ، "دید" مقوله ایی است که هرگز نمی شود تحمیل شود ، هزارِ هم که حرف زده شود ، میزگرد تشکیل شود ، دلیل و استداد آورده شود تا تصمیم نگیریم دیدمان را در مورد موضوعی عوض کنیم حل نمی شود و به هم دلیل است که بعد از دعواها یا توبیخ شدن ها یا اعتراضات همیشه تغییر رفتارها موقتی است.
گاهی باید تجدید نظر کرد ، باید ترس را کنار گذاشت ، باید اعتراف کرد...که من ، منی که در خیلی چیزها بهترینم ، منی که توانایی انجام سخت ترین کارها را دارم از "تغییر زاویه ی نگاهم" عاجزم ، زیرا که سال هاست این طور یاد گرفته ام ، هستند آدم هایی که از حقیقت تنرسیدند و تمام سعیشان را کردند و فقط یک عنوان ( روشن فکر ) را به دنبال خود نکشیدند ، هستند آدم هایی که با درک درست از شرایط و آدم ها ، بهترین خود را انجام دادند تا راکد نمانند تا خسته کننده نباشند..

دوستی

مطمئن نیستم هنوز اما حس می  کنم امروز دوستی را از دست دادم ، راستش را بخواهید موضوع آنقدر که کار به بلاک بکشد مهم و پراهمیت نبود اما اتفاق افتاد ، گاهی وقت ها نمی شود جلوی اتفاق ها را گرفت گاهی فقط یک جرقه می خواهد که تو را تشویق کند برای انجام دادن کاری ، کاری به این ندارم که دلیل چه بوده یا مقصر که بوده ، حرفم این است که هر چقدر هم که چیزی را دوست داشته باشی زمانی می رسد که فکرها را خودت تنها بکنی و به خودت جرات می دهی حرف هایی را بزنی ، حرف هایی را نشوی و کارهایی را انجام بدهی که خودت با منطق خودت قبولشان داری و این لحظه برای دیگران لحظه ی دلپذیری نیست ، آنکسی که از بیرون تو را می بیند می رنجد و گمان می کند که تو خودخواه ترین فرد دنیا هستی ، حتی کاری به این ندارم که آدم ها از درون هم بی خبرند و حق قضاوت برای کسی وجود ندارد اما نگه داشتن حرمت چه برای حرف ها ، چه برای رابطه ها و چه برای آدم ها انتظاری است که همه از هم داریم.
دوستی و دوست داشتن اتفاق بزرگی است که برای همه پیش نمی آید ، محرم شدنو قدم به پشت خط قرمز آدم ها گذاشتن هم ، پس چطور می شود کسی ادعا کند که شما را می شناسد و به سادگی از چنین فاکتورهایی بگذرد ؟ که این به این معناست که یا شما را نمی شناسد ، یا در لحظه آنقدر بی منطق بوده که از این مهم گذشته است اینکه می گویم کسی نه اینکه خودم را جدا کنم نه ، برای من هم پیش آمده است زمانی که چشم هایم را بسته ام و از روی احساسم خشمگین شدم و فریاد کشیده ام و به هم ریخته ام و این را به عنوان یک نقص می پذیرم.
در آخر دوست عزیزم می دانم که اینجا را نمی خوانی اما این را می نویسم برای روزی که شاید گذرت به اینجا رسید یا دیگری این متن را جایی گذاشت و تو خواندی ، دوستی واقعی تنها پلی است که برای عبور سخته نشده است...