2011/02/21

Nothing

هیچ
هیچ چیز برای آرامش نیست
نه آن کلمه ی دو حرفی هست ، نه لمس آن نوازنده ی آشنا
نه هنگامه ی مواج پیچش ، نه خنکای تنفس
هیچ
هیچ چیزِ نزدیکی برای آرامش نیست
سرانگشتانم خشن شده اند

2011/02/09

Embrace

روزهای متمادی در این فکرم که چرا تمام راه ها در دو حرف کوچک گم می شوند ، که چرا امواج دریا در ذهنم اینقدر خشمگینند که چرا پاروهای به ساحل رسیده شکسته اند، که چرا فانوسکانه لبخند در دوراهی لبانم افسوس می شوند.
حس نماندنم را تنگ در آغوش می کشم و آرام آرام تکان می خورم ، شاید که آرام بگیرد این همه آهنگ رفتن.
.
.
.
خودم رو گول می زنم ، روزهاست که تمام حس بودنم را بالا آورده ام.