2014/04/18

حساب کن که علنی باشیم‎

خوبی گفتن حرف های خودمانی برای همه شاید این باشد که کسی بیاید برایت بگویت که هی فلانی من حست را می فهمم تو تنها نیستی یا هی فلانی به جای غر زدن این راه را بگیرو برو به مقصد برس ، اما من به دنبال هیچ کدام نیستم این حرف ها یک سری حرف های خودمانی است که خیلی ها هم شاید چیزی نفهمند از سر و تهش اما نیاز به علنی بودن دارد این حرف ها
از آنجایی که دل های ما پیوند خاصی دارد و عشقی که خشت خشت دیواری شد ، محلی برای محفلی، بزمی، که نه دل تنها غم تنهایی بخورد نه دستی به تنهایی پیکی را از برای شب تنهای خودش راهی نوش کند، می دانی داستان ما داستان پیوسته ایست که از هر ورش بروی می رسی به اولش و راه گریزی ندارد ، شاید باید کسی جایی حرفی می زد تا گرد و خاک های باقی مانده ی این چند سال خوش گذرانی های گاهکی که وقت تکان دادنشان را برای هیچ کداممان نگذاشت بود فرو ریزد ، نمی دانم . اما می دانم آنچرا که تو نمی پسندی و من می پسند یا بالعکس حفره نیست برای سقوط ، راه است برای عبور برای قدمی به جلو گذاشتن برای فهمیدن برای گفتن "اینتم بدجوری کفریم می کنه اما عاشقتم هنوز..." عشق مقوله ی پیچیده ایست ، راه فراری برایت نمی گذارد یک جوری می چسبد به گلویت انگار دشمن جانت باشد ، اینکه من هی عشق عشق می کنم دلیل اش این است که حال و هوای دوستی ما حال وهوای دوستی نداشت که داشت اما پله پله به مناجات خدا رفت انگار اینجایش شاید بخندی اما راستش خنده دار نیست یک جوری خوبی امنیت است و اعتماد اینکه خودت باشی و نترسی از بدی هایی که داری چون می دانی وقتی کسی را صدا می زنی همیشه هست حتی اگر برای خودش هم نباشد برای تو هست ، این همه داستان گفتم که بگویم دلخوری های شما روی چشم ما بانو ، بداخلاقی هایت هم روی اینیکی چشم ما ، دوست داشتن ما حساب نیست ؟