می گفت تماس گرفته کسی با او...نمی شناختش، اما شخص آن طرف
خط انگار خوب می دانست شماره ی که را گرفته...
گفت میم.ر هستید؟؟
گفت بله
بفرمایید ؟
گفت: شما 18 تیر، در حادثه ی کوی دانشگاه
شرکت داشتید؟؟
جوابش را
نداد... گفت: امری داشتید ؟؟
گفت: از شما
متشکرم...ما به شما مدیونیم...
عجیب بود،
نبود؟ کسی از دو قیانوس آنورتر شماره ات را بگیرد، شماره ایی که به این سادگی ها
قابل پیدا کردن نیست و سوالی بپرسد که....و به جای فحش و بد دهنی تشکر کند...شوکه
شدم...عادت ندارم از این سوال ها به حرف های خوب و تشویق برسم، یا حتی بحثی بی
تلاطم...اما همین و همین
چشم هایم را
می بندم ، سرم را تکیه می دهم به صندلی، خیالبافی می کنم، خیالبافی های خطرناک،
خیالبافی هایی که شاید حکم تیر دارند...اما خیالبافی می کنم.
No comments:
Post a Comment