2012/12/03

به خودت کمک کن ، بزرگ بشی

یه روز یکی بهم گفت تنها فرق منو تو اینه که من پسرم تو دختری ، چقدر کوته فکر بود ، اصلا فکر نکرد ببینه این تفاوت چقدر بزرگه ، اون فقط جنسی می سنجید البته دروغ نگم من اون موقع خوشم اومد خب ، چه می دونستم ، دید امروزمو نداشتم ، نمی دونم اونم الان دیدش عوض شده یا نه یا می تونه جلوتر از نوک دماغشو ببینه یا نه .

امروز اما فکر می کنم ، آدم باید ، تاکید می کنم ، "باید" فرق داشته باشه با طرف مقابلش ، باید یه جاهایی این فرق ها رو واضح ببینن ، باورد داشته باشن که این فرق ها وجود داره و با تمام این تفاوت ها همدیگرو بپذیرن ، نه سعی کنن عوض کنن همدیگرو نه اینکه به خاطر احساسات خودشونو شبیه طرف مقابل کنن.

تا حالا پیش نیومده با کسی باشم حتی یه دوست دختر که خیلی شبیهم باشه ، حالا من خیلی عجیب غریبم یا چی نمی دونم ، اما خب تجربه ی داشتن یه آدم مثل خودمو نداشتم ، از اونایی که داشتن اما شنیدم که یا همه چی انقد آرومه که همه اش خوابت می بره یا کلا پشت سنگر زندگی می کنن از بس که جنگه ، شبیه بودن خوبه اما زیادش آزاردهنده است ، تفاوت اما کشف کردن داره ، لذت داره ، گیج شدن داره ، گاهی دلخوری داره ، به هر حال رابطه رو از اون شکل یک نواختش خارج می کنه.

البته اینم بگم خیلی از دنیا و منش هم دور بودن هم اصلا خوب نیست ، مخصوصا اگه جات تو دنیای خودت راحت باشه و اصلا دلت نخواد یه تکونی به خودت بدی برای تشکیل رأس دادن ، دیدم که می گم ، خیلی از آدما فک می کنن همین جوری که هستن خوبه خب البته این حق طبیعیه زندگیشونه ، برای چیزی که هستن تا الان زحمت کشیدن اما موضوع از اونجا جالب می شه که این آقا یا خانوم خیلی زحمت کشیده وارد یه جاده می شه که قراره یه همسفر داشته باشه ، اون وقت یا خیلی منطقی و آدم بزرگونه برخورد می کنه ، سعی می کنه همراهشو خوب بشناسه و با تفاوت هاش زیاد آزارش نده یا نه تمام سعیشو می کنه که اون آدم رو به زور پشت پنجره ی دنیای خودش جا بده و یادش میره همون قدی که خودش با همینی که هست حال می کنه و آرومه اون آدم هم احتمالا همین احساسو داره.

نمی دونم چرا ما آدم ها در پذیرش تفاوت های همدیگه مشکل داریم ، چرا درک کردن انقد کار سخیه برامون ، چرا انقد خودخواهیم ، حتی به صورت پنهانی.

شاید این یه توصیه نامه باشه به خودم به همون دختر لاغر اندام قد متوسط درونم که حواست باشه بهترین روزای زندگیتو جای لذت بردن از مناظر دورو برت صرف سرو کله زدن با همراهت نکنی ، که کم میاری بین راه که تعداد توقفات در طول مسیر زیاد می شه و همراهت هم خب یه میزانی داره تحملش ، به خودم می گم ، خودتو بشناس و کنار اون کسی که دوسش داری آروم قدم بزن ، بهش تذکر بده ، انتقاد کن اما جبر رو بذار کنار ، آپشن دادن و باج خواشتنو بذار کنار ، حتی سمت انتخاب از بین این و اون هم نرو که گاهی بدجوری می بازی.

باید یاد بگیرم ، هر چی که هستم ، هر چی که هستی ، خوبیم ، آرومیم و اگر هم گله ایی هست ، باید با توجه به شرایط اول با خودم و بعد با تو حلش کنم.

 

 

 

No comments:

Post a Comment