2012/12/16

دوست

آدم هایی هم هستند که با چشمان روشن و دست های همیار کنار شما هر روز قدم میزنند ، با لبخندی که نشانه ی سلام است به شما خیره می شوند و ساکت و آرام زندگی شما را هر روز مرور می کنند ، آدم هایی که نشانی تواند به تو ، در کنارشان خودت را گم نمی کنی و کمرنگ نمی شوی ، آدم هایی که فقط در صورتی اخم می کنند که بفهمند می دانی و همچنان به کار اشتباهت ادامه می دهی. گاهی فکر می کنم این آدم ها از کهکشان دیگری آمده اند یا حداقل به این کره تعلق ندارند. بت نمی شوند ، زیاده روی نمی کنند فقط و فقط همراهیت می کنند و تو نمی فهمی که این حس احترام به طرز مطبوعی به یک خو گرفتن مداوم تبدیل می شود و زمانی که فکر ترک کردن این افراد می افتی چیزی به دلت چنگ می اندازد.

...

وقت هایی هم هست که یک زن متولد زمستان همچنان که به برف بیرون ساختمان زل زده است دلش گرفته باشد ، که حتی برف هم با آن آرامش بی مثال اش نتواند اندوهش را به شادی تبدیل سازد ، زمانی که وارد روزهای جدیدی می شود و از شروع به اجبار این تغییرات زیاد راضی نیست.

...

شاید فقط می توانم بگویم ، دوست خوبم آشنایی با تو فرصت دیدن بسیاری از زیبایی ها را به من داد و اندیشه هایم را به بهترین نحو پروراند و تشویق های بی دریغ ات امید ادامه بود برای این زنی که هر از گاهی ناامیدی به زندگی اش دست درازی می کند ، خنده ام می گیرد جوری می نویسم انگار رفته ایی و هیچ وقت نمی بینمت ، خوب آدم است دیگر دلش که بگیرد احساس می کند دنیا روی سراش خراب شده...

...

برف همچنان بی چشم داشت می بارد و کمی گُر گرفتگی روزها را آرام می سازد ، به زمین چشم می دوزم و بخاری که از چای بر می خیزد ، به میز پشت آن ستون بزرگ ، کنار پنجره بدون حضور تو به این زودی ها عادت نمی کنم...و فقط امید موفقیت روز افزونت اندکی از غصه ی رفتند کم می کند.

چه احساساتی شده ام امروز...

موفق باشی

 

 

No comments:

Post a Comment