2012/10/17

تفاوت های امروز از نوع درک نشده

عشق از کجا آغاز  می شود و آیا این تعریف علاقه ی شدید قلبی تعریف درستی است یا اینکه کسی را از خود بیشتر خواستن که در جایگاه من قرار گیرد و من رنگ ببازد و به اصطلاح تو در منِ من بریزی و من از من خالی گردد و از تو سرریز.
روزگاری است که دیگر نمی دانم زندگی را به مانند عشق باید رفتار کرد یا به حالتی از من که از من تراوش می کند و دیگری را می رباید و او می شود تمام آنچه تو می خواهی و بعد در کنار هم با تمام خصوصیات هم ساختن نه او از تو سرریز نه تو از او یک دوست داشته شدن غیرمعمول از دیگر افراد جامعه.
و امروز می بینم بسیار زیادند از انسان هایی که نوع دوم را می زیند و نامش را عشق قرار می دهند که من اما می گویم عشق سرریز بودن است ، خالص شدن برای یک نفر ، قضاوت نمی کنم که کدامیک بهتر و خوشتر و سالم تر است اما حرفم این است که نگوییم عشق وقتی تنها و تنها دوستتر می داری.
گداخته شدن برای معشوق تمام آنچیزی است که عاشق می خواهد حال آنکه تو آنکه بیشتر دوست می داری را گاهی کناری می گذاری تا به دیگر دوست داشتنی ها برسی ، عاشق ، معشوق را به طور لطیفی می پروراند حال آنکه تو آنکه بیشتر دوست می داری را ترجیحا پرورانده شده بیشتر می خواهی و و و....
...
خیلی ادبی شد انگار یک وقت هایی که حرف جدیم میاد لحنم خود به خود عوض می شه ، فکرم مشغول بود به تفاوت این چیزها که گاهی وقت ها فکر می کنی اون جنبه ی باشکوهش واسه افسانه هاست که یکی به خاطر یکی دیگه می ره تو دل مشکلات ، نمی دونم شایدم باشه و این آدمایی که گه گاه گوشه کنار شعله ور می بینیمشون از افسانه ها اومده باشن. خیلی ها هم البته معتقدند که آدم ها لیاقت اینطور دوست داشته شدن را از دست داده اند و خیلیای دیگه از جمله دخترای امروزی ( چون من خودم یه زنم و به جامعه زنان نزدیک اینارو می شنوم شاید بین پسرا هم باشه ) که اگر بخوای عشق و محبتتو نشون بدی کنترل مسائل از دستت خارج می شه ، نباید همیشگی باشه محبت کردن و خیلی چیزای این مدلی که چون تجربه اش نکردم نمی تونم بگم چند درصد برای دوام یک رابطه ی عاطفی می تونه جوابگو باشه به هر حال از موضوعمون دور نشیم ، من فکر می کنم این روزا ما آدما خیلی خودخواه شدیم و این نظرات از اون جهته که نمی تونیم کس دیگه ایی رو بیشتر از خودمون دوست داشته باشیم یه جورایی درگیر لاجیک شدیم زیاد و قلبمونو کنار گذاشتیم . متاسفانه در این مورد نمی شه نظر قطعی صادر کرد که کدومش بهتره..چون آدما با هم متفاوت هستند و مدل زندگیا با هم فرق داره.
اما این زن زمستانی که اینجا نشسته و داره اینارو مینویسه خودش عاشق بوده و هست و می دونه چقدر سخت می تونه باشه و همینطور لذت بخش ، آدم ها با عشق حیات پیدا می کنند ، رشد می کنن و به قله می رسن ، آدم ها با عشق سختی هارو راحت تر تحمل می کنن و هدفشونو فراموش نمی کنن ، عشق گاهی نقطه ی عطف زندگی ها می شه ، عاشقی کنید زندگی فرصت کوتاهیه...






No comments:

Post a Comment