2012/11/20

توهینی واضح

آدم هایی که شکست خورده اند یا لااقل فکر می کنند کسی ضربه ایی بهشان وارد کرده است ، سال ها ، ماه ها و روزها به خودشان زخم می زنند تا خشمگین بمانند ، متنفر باشند یا نهایتا نسبت به همه چیز در زندگی بی تفاوت می شوند اما همان ذره غروری که فکر می کنند در هم شکسته را برای خودشان حفظ می کنند.

روی صحبتم با شمایی است که زندگیتان را بسته بندی کرده ایید و گذاشته ایید زیر تختتان یا بالای کمد پشت چمدان ها ، شمایی که چشم هایتان را بسته ایید و دست روی دیوار می کشید و راه می روید و به اعتبار حس بویاییتان زمان را تشخیص می دهید ، شمایی که با فکرهای اشتباه ثانیه های پر ارزش عمرتان را تقدیم گذر زمان می کنید ، متاسفم که اینقدر ضعیف هستید ، متاسفم که جرات جنگیدن را از دست داده ایید ، متاسفم که مزده ی گس تنهایی را به شیرینی دلچسب یک پیاده روی دو نفره روی برگ های پاییزی ترجیح داده اید ، متاسفم که فرصت هست شدن به شما داده شده است...

.. ثانیه ایی به این فکر نمی کنید که انرژی باقی مانده برای حیاتتان را صرف بخشیدن کنید و مهربان بمانید تا آرام زندگی کنید ، عشق بورزید تا انرژی تحلیل رفته تان دوباره به دستانتان برگردد.

آدم هایی که دید بی تفاوتی به زندگی دارند ، ترحم برانگیزند ، آدم هایی که از گردش شور انگیز طبیعت از رنگ به رنگ شدن برگ ها از لطافت صبح دم به وجد نمی آیند ترحم برانگیزند. آدم هایی که زندگی را فقط به یمن باز شدن دوباره ی چشم ها هر صبح به نظاره می نشینند ترحم برانگیزند. آدم هایی که هدف وجودی خودشان را بعد گذشت این همه سال هنوز در نیافته اند ترحم برانگیزند.

می دانم که حرفاییم به قلبی که تمام درهایش را رو به روشنایی بسته است هرگز نفوذ نخواهد کرد ، خواستم بدانید چقدر بدبختید. نه به خاطر از دست دادن هایتان بلکه به خاطر به دست نیاوردن چیزهایی که مستحقشان هستید ، به خاطر از یاد بردن دلیل های فراوان زنده بودن. به دلیل ضعیف بودن ، به این دلیل که خوشبخت شدنتان را در دستان کس دیگری قرار دادید...

متاسفم

 

No comments:

Post a Comment