2012/09/03

از این نامهربونی ها ، دارم از غصه میمیرم

درد می کند ، جای زخم های آدم ها بر تنم
درد می کند
درد دارد، این زنده بودن لعنتی درد دارد
فریاد ، فریاد
کاش می شد از این زندگی لعنتی ِ منقش به آدم های هفت رنگ استفا داد
کاش می شد از این زخمه چشیدن ها ، از این برادر کشی های مداوم ، این سقف به ظاهر آرام هر روز کنار کشید
کاش می شد رفت ، نبود ، ندید
درد می کند ، جای زخم های تنت روی دستانم که نوازشت می کنند
درد می کند
درد

No comments:

Post a Comment