وقتی دلم بگیرد دلم را بر می دارم می روم کنار پنجره ، گاهی
سیگاری می گرانم و چشم هایم را می دهم به آسمان . بغض های بسیاری را باز هم فرو می
دهم و پک عمیقی می زنم.
دلم که می گیرد انگار دنیا کوچک می شود ، اکسیژن کم می آید و
هوا گرم می شود. آدم های دنیایم را به خط می کنم و به تعداد اشک هایی که برایشان
نریخته ام خطی روی دیواره ی دلم می کشم.
سخت می شود نفس کشید
سخت می شود
همه چیز سخت می شود....
لعنت به عصرهای جمعه
No comments:
Post a Comment