امروز آخرین روز از سال 91 هست ، سال سختی بود ، با تصمیمای سخت ، حرفای ریز و درشت ، قهراو آشتیا ، گریه ها و خنده ها ، دلبستن ها و دلشکستن هااما گذشت خیلی حرفا داشتم که امسال به خیلی نگفتم ، خیلی کارا باید برای بعضیا می کردم که نکردم ، خیلی جاها خیلی کم بودم ، خیلی جاها زیاده روی کردم ، ادما ی خوبی کنارم داشتم ، آدمای عزیزیو کنارم نداشتم ، اما خواصیت زمان گذشتنه ، بهار میاد و اتفاقا می افتن و آدم ها عوض می شن ، من اما انگار سال هاست همون جوری موندم دستامو باز می کنم ، دلم می خواد همه ی
دنیا رو بغل کنم ، شاید از سر شادی ، شاید از سر دلتنگی
2013/03/20
91
2013/03/10
ما
ما نه آنقدر سخت بودیم و نه آنقدر ساده که نه توانستیم زندگی را ببریم و نه آن را ببازیم.
Subscribe to:
Posts (Atom)